انسانها از چه وقتی انباشت دانش اجتماعی را اغاز کردند؟_جزر و مد
[ad_1]
نوشته و ویرایش شده توسط مجله ی جزر و مد
انسانها به این علت پیشرفت میکنند که همهی کارها را از صفر اغاز نمیکنند. جوامع ما راههای موثری برای انتقال دانش ابداع کردهاند. آموزش رسمی، ویدئوهای آموزشی و روشهای فرهنگی به ما امکان خواهند داد از اطلاعات دیگران منفعت گیری کنیم و بینشهای خود را با دیگران به اشتراک بگذاریم. یادگیری از دیگران پیشرفت ما را سریع تر میکند.
خویشاوندان نزدیک انسان، همانند شامپانزهها و بونوبوها، از همسالان خود یاد میگیرند. بااینحال، آنها فاقد یک فرهنگ تجمعی می باشند؛ یعنی فرآیندی که در آن فناوریهای تازه بر پایه دانش قبل ساخته خواهد شد. اما انسان از چه وقتی این توانایی را به دست آورد؟ اولین اجداد ما چه وقتی اغاز به ساختن از روی دانش دیگران و تشکیل ارتباطاتی کردند که ما را از دیگر نخستیها نزدیک میکرد؟
فرهنگ تجمعی یا انباشتی، فرآیند انباشت دانش فنی و فناوری از طریق یادگیری اجتماعی، اخیرا زیاد تر و زیاد تر به گفتن عامل کلیدی برای پیروزی انسان به گفتن یک گونه شناخته میبشود. این مفهوم برای اولینبار در دههی ۱۹۹۰ مورد دقت گستردهتر قرار گرفت، مخصوصا به گفتن راهی برای نزدیککردن فرهنگ انسانی از دیگر گونهها در نظر گرفته شد. مطمئناً، تعداد بسیاری از گونهها «فرهنگ» دارند، اما فقط انسانها میتوانند تغییراتی را در طول زمان تشکیل و روی هم انباشته کنند.
ابزارهای سنگی روش خوبی برای بازدید پیشرفت انسانها است چون تعداد بسیاری از آنها نگه داری شدهاند.
فرهنگ تجمعی یک جنبهی اساسی از تکامل انسان و داستانی از پیشرفتهای مداوم فرهنگی و تکنولوژیکی منتقلشده از طریق نسلهای بیشمار است. این انباشت دانش، انسانها را از دیگر نخستیها نزدیک کرده و ما را قادر میسازد تا با طیف وسیعی از محیطها سازگار شویم. برخلاف چالشهایی که برای این ایده وجود دارد، فرهنگ تجمعی هم چنان در گسترشی ما حیاتی است.
به حرف هایی چارلز پرو، دانشیار دانشکدهی تکامل انسان و تغییرات اجتماعی در دانشگاه ایالتی آریزونا و جاناتان پیج، محقق پسادکترا در دانشگاه میسوری و فارغالتحصیل دکترای دانشگاه آریزونا، فرهنگ تجمعی نزدیک به ۶۰۰ هزار سال پیش تقریباً همان وقتی که اجداد ما و نئاندرتالها راه خود را از هم جدا کردند، اغاز شد.
پرو در بیانیهای گفت: «گونهی ما، هومو ساپینس، در انطباق با شرایط اکولوژیکی، از جنگلهای استوایی گرفته تا تندراهای قطبی، که نیاز به حل مشکلات گوناگون دارد، موفق بوده است.» او باور دارد فرهنگ تجمعی کلیدی و مهم است، چون علتمیبشود انسانها با منفعت گیری از اطلاعات قبلی، راهحل و وسایل تازه بسازند.
پرو و پیج برای تحقیق خود که در نشریه مقالات آکادمی ملی علوم ایالات متحده آمریکا انتشار شده، رویکردی کاملاً ساده را پیش گرفتند. برای اغاز، آنها بر ابزارهای سنگی تمرکز کردند، چون این ابزارها تنها چیزهایی می باشند که در تاریخ گونهی ما به خوبی نگه داری شدهاند.
ابزارهای سنگی مصنوعاتی می باشند که در طول تاریخ بشر به خوبی نگه داری شدهاند و تعداد بسیاری از آنها برای صدهاهزار سال ثابت ماندند. محققان با مطالعهی مثالهایی، نحوهی ساخت این ابزارها را یاد گرفتند.
پیچیدگی ابزارها مشخص می کند که فرهنگ تجمعی از چه وقتی اغاز شده است. تکنیکهای پیچیده میتواند به مطرحهای بیشتری منجر بشود، اما کشف، تسلط و آموزش آنها سختتر میبشود. بعد بهاینترتیب نیاز دارد تا دانش بیشتری برای ساخت ابزار پیچیده منفعت گیری بشود و اینکار فقط با منفعت گیری از دانشی که افراد قبلا آن را بهدست آوردهاند مقدور است.
انسانها از همان ابزارها به گفتن پایهای برای نوآوری منفعت گیری کردند و تحول قابلتوجهی در حرکت، تفکر یا کارکرد انسان رقم خورد. با گذشت زمان، بهبودها، اصلاحات و خطاهای شانسی به فناوریهای پیشرفته فراتر از اختراعات فردی منجر شد.
منفعت گیری از ابزارهای ساخته شدهی قبلی مثالهای کافی به انسان داد که بفهمد این ابزارها چطور ساخته شدهاند و در تعداد بسیاری از موارد یاد گرفتند که خودشان آنها را بسازند.
محققان برای برسی ابزارهای سنگی باستانی که بدون فرهنگ تجمعی شکل گرفته، ابزارهای ساختهشده توسط حیوانات (همانند شامپانزهها) را مورد مطالعه قرار دادند. آنها این چنین مثالهای آزمایشی تراش سنگ توسط انسانهای بیتوانایی و غیرماهر و خردکردن اتفاقی سنگها را مورد مطالعه قرار دادند. آنها تصمیم داشتند بفهمند چه وقتی ابزار ساختهشده پیچیدهتر از حدی میبشود که یک فرد بدون دانش قبلی نتواند آن را بسازد.
اما چطور میتوان پیچیدگی را اندازه گرفت و چطور تعیین کرد که چه وقتی ابزار از اغازای عبور میکند که یک «فرد بیتوانایی و تنها» خودش نمیتواند آن را ساخته باشد. پیچیدگی ابزارها با تعداد مرحله های مورد نیاز برای ساخت آنها به نام واحدهای رویهای (procedural units (PU اندازهگیری شد. این یعنی مرحله های تشکیل مجزا، که میتوانند جستوجو هم اجرا شوند. به این علت، هرچه واحدهای رویهای بیشتری برای ساخت یک ابزار ملزوم باشد، فرآیند ساخت پیچیدهتر است.
به این علت، نقطهی قطعی نیاز به فرهنگ تجمعی کجاست؟ محققان فهمیدند که ابزارهایی که توسط خویشاوندان نخستیمان ساختهشده و ابزارهای که انسانهای غیرماهر ساختند حداکثر به ۶ واحد رویهای نیاز دارد؛ بعد هر چیزی فراتر از ۶ به این معنی است که فرهنگ تجمعی مورد نیاز است.
با نگاهی به ابزارهای واقعی، آنها سه دورهی نزدیک را اشکار کردند:
- از ۳٫۳ تا ۱٫۸ میلیون سال پیش: ابزارهای اساسی (۱ تا ۶ واحد رویهای).
- ۱٫۸ میلیون تا ۶۰۰ هزار سال پیش: ابزار مقداری پیچیدهتر (۴ تا ۷ واحد رویهای).
- ۶۰۰ هزار سال پیش: ابزارها حتی پیچیدهتر شدند (۵ تا ۱۸ واحد رویهای).
پیج او گفت: «از نزدیک به ۶۰۰ هزار سال پیش، جمعیت انسانها اغاز به تکیه بر فناوریهای پیچیده غیرمعمولی کردند و ما فقط سپس از آن زمان، ناظر افزایش سریع پیچیدگی هستیم.» او افزود یافتهها با آنچه انتظار داشتند در بین اجداد اولیهی ما (معروف به انسانتباران) که دارای فرهنگ تجمعی می باشند ببینند، مطابقت دارد.
نزدیک به ۳٫۴ تا ۲ میلیون سال پیش، انسانتباران به گمان زیادً از ابزارهایی برای خوردن غذا منفعت گیری میکردند. این ابزارها به آنها پشتیبانی میکرد تا گوشت را از استخوانها جدا کنند و به تکههای غیرقابلدسترس همانند مغز و اندامها دسترسی اشکار کنند. این حرکت امکان پذیر نقطهی اغاز فرهنگ تجمعی ما باشد.
وقتی که انسانها از دانش جمعی منفعت گیری کردند توانستند ابزارهای پیچیدهتری بسازند.
نویسندگان تحقیق میگویند همانطور که فرهنگ تجمعی گسترش مییابد، دانش سودمند تشکیل میکند. این بهنوبهیخود بر مغز و فرآیندهای رشد ما سختی میآورد تا آن اطلاعات فرهنگی را به دست آوریم، ذخیره و منفعت گیری کنیم.
در حالی که دیگر انواع یادگیری اجتماعی امکان پذیر در فرآیند رشد نقش داشته باشند، محققان فکر میکنند که تغییرات قابلتوجهی در پیچیدگی و تنوع فناوری عمدتا در دورهی پلیستوسن میانه رخ داده است.
آن دوره وقتی می بود که شواهد بیشتری از آتش کنترلشده، کورهها و فضاهای خانگی در پرونده باستانشناسی دیده شد. این پیشرفتها به گمان زیادً نتایج فرهنگ تجمعی، همراه با دیگر فناوریهای اولیه همانند سازههای چوبی ساختهشده با چوبهای کندهشده با منفعت گیری از ابزارهای دستهدار بوده است. این ابزار شامل تیغههای سنگی می بود که به دستههای چوبی یا استخوانی متصل میشد.
اگر ادعاهای پیج و پرو درست باشد، بعد فرهنگ تجمعی امکان پذیر در دوران پلیستوسن میانه اغاز شده و امکان پذیر پیش از واگرایی نئاندرتالها و انسانهای مدرن رخ داده باشد.
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع
Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.